بامداد با راز و نیایش جمعه ۹۴/۶/۲۰ همرازان درود من روز خویش را با آفتاب روی تو کز مشرق خیال دمیده است، آغاز میکنم
الهی ! تلاش هایی هست که جز به مدد تو ثمر نمی بخشد تغییراتی هست که جز به تقدیر تو ممکن نیست و دعاهایی هست که جز به آمین تو اجابت نمی شود الهی! قدم های گمشده ای دارم که تنها هدایتگرش تویی و به آزمون هایی دچارم که اگر دستم نگیری و مرا به آنها محک بزنی، شرمنده خواهم شد. با این همه باکی نیست زیرا من همچو تویی دارم تویی که همانندی نداری رحمتت را هیچ مرزی نیست ای تو خالق دعا و مالک همرازم ؛ ﮐﻤﯽ ﺧﻮﺩمﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭﯾم و ﺑﺘﮑﺎﻧﯿم !! ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡِ ﺍﯾﻦ ﻓﮑﺮﻫﺎﯼِ ﺑﯽ ﺭﻧﮓ، ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻓﻬﺎﯼِ ﺗﻮ ﺧﺎﻟﯽِ ﺑﯽ ﺭﻭﯾﺎ ... ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺭﻗﺼﻨﺪﻩ ﯼ ﺩﺳﺖِ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽم ﺑﺮﺍﯾمان ﻣﯽ ﺭﻗﺼﺪ ﻧﺨﻮﺍﻫیم ما ﺭﺍ ﺭﻗﺎﺻﻪ ﯼ ﺗﻤﺎﻡِ ﺳﺎﺯﻫﺎ ﻭ ﺁﻭﺍﺯﻫﺎﯼِ ﺧﻮﺩﺵ میکند ! ﺩﺳﺖِ ﺭﻭﯾﺎ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮیم ﺑﺮﺍﯼِ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺷﺪﻩ ﺩﻭﺭ ﺷﻮیم ﺍﺯ ﺷﻬﺮِ ﻧﺎ ﺍﻣﯿﺪﯼ ! ﻭ ﺑﺎﻭﺭ ﮐنیم ﺑﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﭼﻬﺎﺭ حرف " ﺍ ﻡ ﯼ ﺩ " ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺧﻮﺍهیم ﮐﺮﺩ ! ﻃﻮﻓﺎﻥ ﺷﺪﻩ !؟ ﻗﺸﻨﮕﺘﺮﯾﻦ ﺭﻗﺺ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼِ ﻫﻤﯿﻦ ﺭﻭﺯ ﺑﮕﺬﺍﺭیم ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺯﯾﺒﺎ ﺣﺮﮐﺖ ﮐنیم ﮐﻪ ﻫﺮﮐﻪ ﺭﺩ ﺷﺪ ﺑﮕﻮﯾﺪ : ﭼﻪ ﻃﻮﻓﺎﻥِ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ !!! در این صبح سرشار و آغشته به خورشید،طلوعت مبارک باد
|